English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1667 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to go a mumming U در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
screen memory U خاطره پوشان
smart set U انجمن شیک پوشان
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
phocidae U اب بازان
the fancy U ....بازان
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
golf club U باشگاه گلف بازان
phocine U وابسته به اب بازان یا تیره خوک ابی
tiltyard U میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
tilting yard U میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
ski lifts U دستگاه حمل اسکی بازان ویاتماشاچیان به قله کوه تلسکی
ski lift U دستگاه حمل اسکی بازان ویاتماشاچیان به قله کوه تلسکی
bundling U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle U متمرکز کردن دسته کردن دسته
regiment U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
group U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
sort U دسته دسته کردن
sorted U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
windrow U دسته دسته کردن
regiments U دسته دسته کردن
groups U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
veils U نقاب
screening, screenings U نقاب
masks U نقاب
screen U نقاب
screens U نقاب
screened U نقاب
vizard U نقاب
mask نقاب
face wall U نقاب
veil U نقاب
membranes U نقاب
membrane U نقاب
veiling U نقاب
cornice U نقاب
personas U نقاب
personae U نقاب
cornices U نقاب
persona U نقاب
masked balls U رقص با نقاب
vizard U نقاب محافظ
masquer U نقاب پوش
unmask U نقاب برداشتن از
unmasked U نقاب برداشتن از
larvated U نقاب دار
data mask U نقاب داده ها
masking U نقاب گذاری
unmasking U نقاب برداشتن از
unmasks U نقاب برداشتن از
masked ball U رقص با نقاب
mummery U لال بازی با نقاب
to be masked U نقاب یا ماسک زدن
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
jingo U کلمه که شعبده بازان در موقع شعبده بازی بکار میبرند
mumming U نقاب پوشی و لال بازی
flap U لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flapped U لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flaps U لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
contributing U شرکت کردن
participated U شرکت کردن
stand-ins U شرکت کردن
participate U شرکت کردن
partook U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
to play at U شرکت کردن در
contribute U شرکت کردن
go into U شرکت کردن در
contributed U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
participation U شرکت کردن
partake U شرکت کردن
take a hand at U شرکت کردن در
partakes U شرکت کردن
contributes U شرکت کردن
partaking U شرکت کردن
partaken U شرکت کردن
participates U شرکت کردن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
take part U دخالت یا شرکت کردن
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
joined U شرکت کردن در پیوستن
To sit for an examination. U درامتحان شرکت کردن
join U شرکت کردن در پیوستن
joins U شرکت کردن در پیوستن
intercommon U باهم شرکت کردن
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
conspires U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspiring U درنقشه خیانت شرکت کردن
participated U شرکت کردن سهیم شدن
to a oneself in U شرکت کردن یاشریک شدن
to subscribe to a charity U در دادن اعانهای شرکت کردن
conspired U درنقشه خیانت شرکت کردن
participate U شرکت کردن سهیم شدن
participates U شرکت کردن سهیم شدن
partakes U شرکت کردن شریک شدن در
to undergo training U در یک دوره آموزشی شرکت کردن
partaken U شرکت کردن شریک شدن در
partaking U شرکت کردن شریک شدن در
partake U شرکت کردن شریک شدن در
to ride a race U در اسب دوانی شرکت کردن
conspire U درنقشه خیانت شرکت کردن
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
see to (something) <idiom> U شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
to row a race U در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
fagot U دسته کردن
trusses U دسته کردن
truss U دسته کردن
faggots U دسته کردن
bands U دسته کردن
band U دسته کردن
faggot U دسته کردن
batching U دسته کردن
trussed U دسته کردن
trussing U دسته کردن
wreathes U گل ها را دسته کردن
cluster U دسته کردن
wreathed U گل ها را دسته کردن
bundles U دسته کردن
wreathing U گل ها را دسته کردن
bundle U دسته کردن
bundling U دسته کردن
wreathe U گل ها را دسته کردن
sheaf U دسته کردن
aggroup U دسته کردن
golfdom U جهان گلف و گلف بازان
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
resort U دسته بندی کردن
categorizing U دسته بندی کردن
resorted U دسته بندی کردن
resorts U دسته بندی کردن
to form into groups U دسته بندی کردن
to categorize U دسته بندی کردن
classifying U دسته بندی کردن
classify U دسته بندی کردن
sort U دسته بندی کردن
regimentalation U دسته بندی کردن
categorised U دسته بندی کردن
categorises U دسته بندی کردن
groupage U دسته بندی کردن
categorising U دسته بندی کردن
categorize U دسته بندی کردن
quire U کاغذ را دسته کردن
categorized U دسته بندی کردن
categorizes U دسته بندی کردن
groups U دسته بندی کردن
ratings U دسته بندی کردن
classifies U دسته بندی کردن
rally U دسته بندی کردن
teams U دسته درست کردن
cluster bomb U سنبله دسته کردن
group U دسته بندی کردن
cluster bombs U سنبله دسته کردن
to erect into U دسته بندی کردن به
grades U دسته بندی کردن
record blocking U دسته کردن رکوردها
grade U دسته بندی کردن
clusters U سنبله دسته کردن
cluster U سنبله دسته کردن
team U دسته درست کردن
rating U دسته بندی کردن
take part U مداخله کردن شرکت کردن
enter into partnership with someone U شرکت کردن شراکت کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
gangs U دسته جمعی عمل کردن
hand-to-hand U دسته و پنجه نرم کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1They decided to buy the company outright.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com